يوسفيوسف، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

فشفشه

يوسف خيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي شيطون

سلام پسمل گل ما ديگه از فشفشه گذشته تبديل به بمب اتمي شده از ديوار راست ميره بالا.همين ديروز زد كشتي تزييني دايي محمد راشكوند .الان اين بمب ما چون نميذاره جوراب پاش كنيم از شنبه تا حالا سرما خورده و خواب شبهاش كم شده شيطونيش به حد اعلا رسيده خلاصه خدا به دادمون برسه . هر روز بدتر از ديروز امروز اين پسمل گل بابا صداي بابا حجت را در اورده بود چون از سر صبح بيدار شد ودر راه خانه ماماني شيطوني كرده و نگذاشته بابا حجت رانندگي كنه.راستي ديروز هم اين پسره گل ما براي چند ثانيه ايستاد. داش يادم ميرفت پسملي مامان هفته پيش كه از اصفهان امديم بعد از چند روز دندون در اوردي و ماماني هم جمعه اش دندونيت را پخت خيلي خوش مزه بود خودت هم يك كم خوردي ش...
13 مهر 1390

سفر به اصفهان

سلام 31 شهريور تا 2 مهر ماماني با بابا حجت وعمو حامد رفتيم اصفهان اولش كه راه افتاديم خيلي خوشحال شدي ونخوابيدي.بعدش هم همش مي خواستي بري بغل عمو حامد صندلي جلو وقتي جلو هم ميرفتي به همه چيز دست ميزدي ودوباره مي فرستادنت عقب.بغل من هم از سر وكول من مي رفتي  بالا .خلاصه ماجرا داشتيم .براي صبحانه مارال ايستاديم  روي زمين دنبال مورچه ها ميكردي . اصفهان پارك پرندگان و سي وسه پل و رستوران زاگرس وميدان امام وپارك مرداويج وخانه بابا بزرگ بابايي رفتيم خيلي خوش گذشت شما هم كلي حال كردي همش ددر بودي. يك ماشين برات خريديم كلي باهاش حال كردي اولين بار بود با اسباب بازي سرگرم شدي وبازي كردي.ما هم كلي ذوق كرديم . خلاصه در برگشت هم...
13 مهر 1390

يويو چه مي كنه؟

سلام امروز ٢٦ شهریوره.گل پسره ما خیلی خیلی شیطون شده.خیلی هم ددری شده.هر روز با هم میرویم پارک کلی حال می کنیم. دیروز هم با عمو وعمه و بابا رفتیم دنیای بازی  خیلی خوش گذشت.هنوز هم پسر ما بی دندونه. عکسهای جشن هفته پیش را ببینید
6 مهر 1390

يه روز با من يعني يويو باشيد

سلام ديروز كه مامان الهام اومد خونه مثل هميشه كلي خوشحال شدم ومنتظر بودم مامان الهام منوببره بيرون تا اينكه دايي محمدم امد من با دايي قهر بودم مي دونيد چرا ؟ چونكه منو صبح نبرده بود بيرون براي همين وقتي اومد تحويلش نگرفتم تا اينكه بعد از 5 دقيقه با هم اشتي كرديم و با مامان و دايي رفتيم پارك خيلي خوش گذشت جاي شما خالي شيرينكاريهاي جديد :  وقتي ماماني حواسش نيست خاك گلدون را ميريزم بيرون يك حالي ميده. تازه روي پاي خودم مي ايستم به مبل تكيه ميدم ولي هنوز راه نميرم واز مبل هم ميروم بالا جديدن هم موقع خوشحالي ميزنم توي سره خودم  خوب خنگم ديگه. ديشبم خوابم نمي اومد و به زور مي خواستن بخوابونم ولي من مامان و بابا...
30 شهريور 1390

بدون عنوان

امروز ماهگرد ١٠ ماهگی پسری است عشق مامان و بابا ماهگردت مبارک. کپلی مامان سرما خورده و اصلا حوصله نداره ،الهی مادر فدات بشه.امروز دایی علی رفت سربازی،برای همین دیروز همه خانه مامانی جمع بودند یویو هم با اینکه مریض بود کلی با دایی بازی کرد. پسری مامان امروز ماشین بابا حجت را خش انداختن بابایی خیلی ناراحت بود ولی یک عکس از تو براش میل کردم کمی بهتر شد. 
1 شهريور 1390

تابستانی داغ با عسل مامان

سلام در این دو هفته یو یو چه کرده؟ هر مهمانی افطار که رفتیم فکر کنم مامان الی و بابا حجت دو کیلو کم کردند از بس ورجه وورجه کردم. از کارهای جدیدم بگم که با دستمال زمین پاک می کنم .موبایل مامان الی رو کوبوندم زمین صفحه کلیدش در امده بود مامان الی یه صبح تا ظهر سره کار بود تازه اکروبات بازی هم می کنم سرم را روی زمین می گذارم و باسن را بالا می برم و از زیر همه را نگاه می کنم .بابا ،مامان ،دد میگم همه ذوق می کنن. با هر اهنگی می رقصم ایرانی، خارجی، نوحه، تیتراژ فیلم خلاصه کلی باحالم دیگه. عاشق مو کندم  چند روز پیش یه دسته موی مامانم را کندم.کلی دردش امد ولی خیلی دوستش دارم این یه جور ابراز علاقه است دیگه دایی علی دو روزه دیگ...
30 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فشفشه می باشد