يوسفيوسف، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

فشفشه

سلاممممممممممممممممممم

1391/9/1 12:27
نویسنده : مامان الهام
363 بازدید
اشتراک گذاری

ماماني ببخشيد خيلي خيلي دير سر به وبلاگت زدم خيلي خيلي درگير هستم درسهام از يك طرف كار از يك طرف زندگي هم از يك طرف حالا بعداز 7 ماه وقت كردم سر بزنم ومي خواهم ماه به ماه جريانات را بنويسم فروردين ماه اولش كه عيد بود و ما با ماماني رفتيم شمال خيلي خوش گذشت حالا عكسهاش را مي گذارم.اتفاق ديگري نيافتاد.

شمال 91

 ارديبهشت ماه :نوبت واكسن 18 ماهگيت بود ولي قبلش سرما خوردي وتب شديدي كردي كلي مارا ترسوندي يك شب تا صبح هم در خيابان گذرانديم براي ارام كردن شما ، خلاصه سه هفته واكسنت عقب افتاد ولي بالاخره زديم .ان موقع هم تب كردي ولي نه به شدت قبل .هرروز كلمه جديد با حرفهاي جديد ياد مي گرفتي

خرداد ماه:ماه امتحانات ودرسهای مامان بود خیلی سخت گذشت ولی بالاخره تموم شد راحت شدم.راستي موهات خيلي بد شده بود بردمت ارايشگاه خودم با كلي دردسر موهات را كوتاه كردم.

خرداد 91

خرداد 91

تير ماه: مهماني دوره اي مان خانه خاله شيلا بود رفتيم انجا كلي با دخترش بازي كردي و رقصيديد خوش گذشت. اخراي اين ماه بود رفتيم ارايشگاه بچه ها كوكي خيلي از انجا خوشت امد كلي خوش تيپ شدي.

 

در حال مطالعه

مرداد ماه: با ماماني رفتيم دوباره شمال همش در حال تاب بازي و شن بازي بودي كلي حال كردي.shomal 91

shomal 91

shomal 91

شهريور ماه:برات ماژيك هايي از شهر كتاب گرفتم كه با اب پاك مي شود كلي با انها حال كردي وبا انها روي سراميك ؛ميز؛ شيشه نقاشي كشيدي.كلي كلمات جديد ياد گرفتي .عاشق سي دي عمو پورنگي با اين سي دي ما راكشتي هر شب بايد نگاه كني تا بخوابي.

مهر ماه: وسطهاي ماه دوباره موهات را كوتاه كردم ماشاالله رشدش خوبه اماده شدي براي تولدت .

تولدت را دو هفته زودتر گرفتيم تا عمه امينه هم بتواند بيايد .كلي تولدت ذوق كردي وشيطوني كلي هم كادو گرفتي.

كادو هاي تولد:

مامان وبابا:سه چرخه

ماماني :كاپشن

مادر جون:100 تومان

بابايي:50 تومان

پدر جون:300 تومان

خاله وعمو محمد:شلوار

عمه:50 تومان

دايي محمد:كلاه

كلي بادبادك تركونديم وكلي رقصيدي خوشل موشگل مامان

 

 

ابان ماه: قرارشد ديگه بري مهد بالاخره بابا رضايت داد. ديگه ماماني از دستت خسته شده خيلي شيطون شدي بعد از كلي دنبال مهد گشتن يك مهد پيدا كرديم در نياوران به اسم خانه دوست سه روز هم به مدت روزي 2 ساعت رفتي بعد از دايي علي سرما خوردگي گرفتي واين كار نصفه ماند 2 هفته سرما خورده بودي يك شب هم كه تعطيلي بود خيلي سرفه مي كردي رفتيم بيمارستان ميلاد خلاصه بعد از سه هفته خوب شدي .اين ماه هم ماماني اينها داشتند كابينتهاشون را عوض مي كردند چند روزي پيش خاله بودي كلي بهت خوش مي گذشت.خلاصه بزرگ شدي بايد خيلي هواي ماماني و خاله را داشته باشي.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فشفشه می باشد